حالت تهوع میآید و میرود، ولی نمیماند. ماندن بلد نیست. خالی بودن شکمم احساس خوبی دارد. هربار که اسید معده ام برای هضم کردن هیچ چیز ترشح میشود و تا گلویم را میسوزاند، یاد گلنن میافتم که در جنگجوی عشق، بعد از هر بار بروز بولیمیا و خالی کردن معده اش میگفت این خالی بودن را ترجیح میدهم. راست میگوید، با او همدردی میکنم. این که کالبدت خالی میشود و فضا را برای دردهای جدید باز میکند، خوشایند است. احساس درستی میدهد، لذت بخش نیست اما خوب است. خوبیم. ما خوبیم، بدون او هم، خوبیم.
خالی شده ایم اما رو به راهیم. جایش را میدهیم به درد و آنقدر منتظر میمانیم تا اتفاق جدیدی بیافتد.
بازدید : 334
جمعه 8 آبان 1399 زمان : 15:37